بسم الله
تا در مترو باز شد منم رفتم یه میله گرفتم که همینشم غنیمت، نمیشه اخه اگه بشینی یه اقا خودشو یه جور نشون میده که دهتا درد داره یا یه پیرمرد با زنش که ادم دلش واسش میسوزه یا یه مادری که بچه ی 6 ماهشو بغلشه یا نامزد یه خانمه که به آدم چشمک میزنه یا اصلا جا نمیشه بشینیم یا اگه بشنیم بمون میگن بی فرهنگ یا اگه بخوان زیادی بمون حال بدن میگن حیوان یا با کلاسیش میشه ندید بدید...ادم چیکار کنه؟؟
بعد از اینکه در بسته میشه همه شروع میکنن یا از گرونی یا بنزین یا امار بازی و از همه مهمتر بولوتوس بازی و اگه خیلی دیگه وقت شناس باشن؛
می خوابن (اگه بشه). ولی بیشتری ها در مورد همین یه دقه یی که داشتن وارد مترو می شدند حرف میزنن چند دسته میشن یا میخندن یا فوش میدن یا مینالن یا هیچی نمیگن...
همه اینا رو گفتم که یه مثال به روز زده باشم در مورد اینکه، اگه یه خورده توجه کنیم میتونیم این موضوع رو با رفقایی که وبلاگ مینویسن ربط داد...
نمیخوام همین جا نتیجه گیری کنم چون این طوری هر چی گفتم پنبه میشه...
فقط موضوع مهمی که بیشتر بهش توجه کنیم این که
همه جا، همیشه، همه جاست!! و همه جا،هیچ وقت مال ما نیست!!و یه محیط عمومی، افکار عمومی میطلبه،و اینکه همیشه به عقاید خودمون توجه نکنیم و بقیشو فکر کنی می تونی بگی ولی یه خورده بیشتر توجه کنیم که کجا هستیم...و قلم ما کجا نمایش داده میشه...
ریز نوشت:
وقتی یکی از رفقا یه مطلبی مینویسه دنبال یه هدف خاصی هست که فکر میکنه مخاطب شاید با خودش هم عقیده یا هم خط باشه و اخر هر متن به جایی واسه نظر دادن در موردمطلبش میزاره که نظرمون در مورد قلم یا مطلبش بگیم نه اینکه به روز شدن یا نشدن وخیلی از حرفای دیگه رو بیام اونجا بزنیم پس پروفایل واسه چیه؟ یه خورده بکشیم بالا خودمونو...!!
(یکی بیاد به خودت بگه ،بچه پرو)...!!؟
یا محمد و علی
التماس دعا نداریم
ذکر اخر فراموش نشه
به قلم یک امُلیسم : محمد یگان